نعمت چشایی

ساخت وبلاگ
سلاماونهایی که حیوون خانگی دارن میدونن این تکیه دادن و خورخور کردن این گوگولی ها چقدر شیرین و دلچسبه.. ی وقتا حتی کار فورس ماژور دارم ولی دلم نمیاد آرامش و لش کردنشو کنارم بهم بزنم نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 21:04

سلامضدحال اونه که وقتی عصر تو فروشگاه دلت هوای شیرینی خامه ای که برای خودت تو ظرف گذاشتیو می کنه و میری سراغ ساکت تا زود تند سریع شیرینیتو بخوری ولی یهو یادت میاد که موقع اومدن از یخچال بر نداشتیش و جا مونده خونه نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 21:04

سلامهفته پیش خونه یکی از آشناها رفتیم و مابین حرفهاش از آپارتمانی که اجاره داده و مستاجر اذیت میکنه گفت.. و قشنگ توضیح داد که خونه ش خوش یمن نیست و مدیر ساختمان هم تاکید کرده که کلا این واحد ی جورایی فاز منفی داره و هرکی میره اونجا براش ی اتفاقی می افته.. حالا یا طلاق می گیره یا بدشانسی دیگه....حالا دیروز که مجدد با خواهرم اونجا بودیم دقیقا همون واحد رو به خواهرم پیشنهاد میدادن که مثلا چون چندماه دیگه باید دنبال خونه باشه الکی نگرده و بره همین آپارتمان اینهارو اجاره کنه..خواهرمم از موقعیت مکانی اونجا خوشش اومد و احتمال داره قبولش کنه ولی خب روحش در جریان نیست که پشت پرده چه خبره!!حالا تو دل من مونده و دوست دارم به خواهرم ماجرارو بگم و سبک شم.. دیگه بعد بخواد اونجارو اجاره کنه یا نکنه خودش می دونه..ولی با توجه به چیزهایی که شنیدم می ترسم نگم و اتفاقی بعدها چیزی پیش بیاد و ربطش بدم به ماجرایی که شنیدم و عذاب وجدان بگیرم..صاحب اون خونه هم برام عزیزه و نون و نمکشو خوردم و دوسش دارم و اصلا قصد فضولی و دو به هم زنی ندارممم ولی نگران خواهرمم هستم خب! تاريخ دوشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۱سـاعت 11:2 نويسنده ونوس| | نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 21:04

سلام صبح به شوهر گفته بودم مرخصی بگیره بریم واس آزمایش و سونوی غزل..تو راه گفتم چون آزمایش دادی امروز ظهر برات چلوکباب بگیرم ضعف نکنی.. ولی کارمون زود تمام شد و 11 خونه بودیم و دیگه خودم گوشت گذاشتم بیرون تا کباب تابه درست کنم.برنج پلوپز تقریبا آماده بود و خواستم روش کره بزارم که دیدم کره های برش زده یخچال تمام شده و بسته کره ی گرد رو از فریزر درآوردم و اومدم با چاقو ازش یک تکه بردارم که چاقو رفتتتتت تو دستم. بین شست و انگشت اشاره قشنگ پاره شد و فقط روشو گرفتم و نشستم رو مبل. حتی جرات نداشتم دوباره نگاش کنم. جایی که بریده بود اصلا درد و سوزش نداشت ولی کل دستم تا قلبم وحشتناک درد گرفت. به شوهر گفتم استامینوفن کدیین آورد و خودش بهم داد و منم دستمو بالاتر گرفتم که خونریزی نکنه..دردم که آروم شد یک دستی ناهار کشیدم و حاضر شدیم و غزلو گذاشتیم محل کارش و خودم رفتم بیمارستان فارابی و خدا خدا میکردم که قبولم کنن. چون مال بیمه س و رایگانه و فقط اورژانسی قبول میکنه.. پذیرش شدم اورژانس و اونجا دیگه اومد 4 تا بخیه زد. قشنگ تا 8تا بخیه جا داشت ولی گشاد گشاد زد و بعدم پانسمان و آمپول کزاز هم زد و دیگه اومدم محل کارم و گفت 10 روز دیگه برم بخیه بکشم. من خیلی خیره ام. مجرد هم که بودم بخاطر برش یک صابون با چاقو لای دوتا انگشت دیگه مو بریدم و هنوز رد بخیه هاش مشخصه.. نمیدونم چرا بازم خل بازی در میارم و آدم نمیشم.خلاصه که مواظب خودتون باشید که خطر در کمین است.. تاريخ پنجشنبه بیست و دوم دی ۱۴۰۱سـاعت 17:9 نويسنده ونوس| | نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 88 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 16:50

سلام+ همه شهرها بارون اومد جز اینجافقط یک برف الکی اومد و بعد هم یخبندان و سرمای وحشتناک بی سابقه منفی 20لوله های بزرگ آب خیلی کارخونه ها که یخ زده بود تازه داره از شدت فشار می ترکه و کلی هزینه..امیدوارم حداقل برف و بارونی بیاد..+ تلگرام بودم که یهو گزارش اومد که مامان افسانه وارد تلگرام شد....افسانه شاگردمون بود و شماره مامانشو سیو کرده بودم مامان افسانه.... که پارسال مرد...حالا امروز یک لحظه که نوشت مامان افسانه به تلگرام متصل شد، واقعا یک لحظه ترسیدم که یک مرده وارد تلگرام شد.. روحش شاد همین باعث شد براش فاتحه بخونم و یادش کنم+ شوهر رفت چهلم فامیلشون ولی من نرفتم.. گفتم هرکی پرسید بگو دستش بخیه بود نمیتونست چادر سر کنه.. واقعا چادر گرفتن سختمه، الانم که کف دستم باندپبچیه خب سخت تر میشه جمع و جورش کنم..تا سالمیم نمی دونیم چه نعمت هایی داریم.. الان 2 سانت کف دست من بخیه س واقعا از هزار کار که به نظرم خیلی معمولی هم بوده محروم شدم...و تازه می فهمم یک دست و یک انگشت چقدررر با درایت خلق شده که ما ازش غافلیم و تو روزمره ها برامون طببعی شده..مثلا نمیتونم کلیپس موهامو ببندم. دکمه شلوارمو با این شکم چاقم بهم برسونم! نمی تونم سیب زمینی پیاز و هیچ میوه ای پوست و ریز کنم.. برنج صافی کنم.. وقتی میرم حمام یک طرف بدنمو پشتمو بکشم.. بند کفش هامو ببندم.. پتو و ملحفه و لباس تا کنم. ظرف بشورم.. در شیشه رب و ادویه و .. باز کنم.. در خط چشم سفتمو بکشم و هزار و هزار و یک کاررررر..اینها واقعا ناله نیست.. فقط محض یادآوریه که بگم چقدر باید شکرگزار سلامتمون و ترکیب درست بدنمون باشیم. وقتی سالمیم واقعا غافلیم ازین همه نظم که در بند بند اعضای بدنمون بدون هیچ منتی قرار داده شده و خیلی ساده از همه چی می نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 77 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 16:50

سلاممدتی بود که خانم یکی از دوستان نزدیکمون دچار ضعف می شد و رنگ و روی زرد..آقاهه اصلا طب پزشکی رو قبول نداره و اعتقاد داره که همه چی با طب سنتی درمان و درست میشه..البته که در خیلی از موارد شکی نیست و خودم هم باور دارم. مثلا دیدم سنگ صفرا با رژیم خاص چندروزه دفع میشه. یا سنگ کلیه رو واقعا دیدم که با داروشون دفع شده.. ولی عقل حکم می کنه که طب سنتی در کنار طب پزشکی مدرن باشه.. حداقل در موارد حاد و ضروری..خلاصه که اطرافیان هرچی به آقاهه می گفتیم حداقل ببر آزمایش ببین مشکلش چیه بعد خودت درمان کن. ولی همینو هم نمیزاشت خانمش بره آزمایش..تا اینکه بخاطر ضعف شدیدش یکی دو روزی که خونه یکی از نزدیکانم بود، خانمه رو بردن دکتر و آزمایش و دکتر گفته بود کم خونیش نیاز به تزریق دو سه واحد خون داره و از طرفی روده هاش هم درگیر شده و خطرناکه..فقط می دونم خود خانمه جریان خطر روده هارو نمیدونه و همچنان از کم خونی شدید رنگش زرد شده و جونی نداره ولی شوهرش حاضر نیست خون بهش تزریق کنن و روده ها هم رو داره بهش آناناس و میوه ها و غذای خاص میده تا بهتر شه. واقعا هزینه خیلی خیلی زیادی داره برای درمان سنتی ش میکنه ولی متاسفانه چیزی در ظاهر عوض نشده..آخرین بار بنفشه چندروز پیش باهاشون بوده و به شوهرش گفته تورو خدا ببر خون تزریق کنه حالش بده.. ولی شوهرش گفته نه می ترسم خون آدم مسلمون نباشه!! می ترسم مثلا یهودی باشه یا یک دین دیگه و کافر باشه!!!!!بنفشه هم گفته ببین حالا فرض کنیم هر دینی باشه ولی اونی که خون اهدا کرده اونقدر انسان و آدم موجهی بوده که حاضر شده خونشو بده برای نجات یک انسان دیگه..خلاصه که من ازین همه جهل ازین همه افکار متعصبانه در عجبم و از طرفی نگران حال اون خانوم!امیدوارم این ماجرا ختم به خیر ش نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 74 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 16:50